هر که آمد بر کباب و آتش ما باد زد
عاشقی با شعله ها می سوخت و فریاد زد
خواب شیرین باورم را مستعد وهم کرد
بیستون ناله شدو با انعکاس اش داد زد
ابن سیرین را بگو تعبیر خوابش چیست گفت
تیشه را بر فرق خود از بی کسی فرهاد زد
صید بر شاخ بلند نخل بی پروا نشست
تیر آخررا چه کس بر سينه ی صیاد زد
شیر تا افتاد از پا جنگل آرامش گرفت
هر که هر چه داشت در دستش ز پا افتاد زد