زلفی که بسته از خم ابروی دوست بود
تار دلش به چنبر گیسوی دوست بود
از باغ های یاس به مینایی از بلور
درکلبه ام طراوتی از بوی دوست بود
با خط زرنوشته شده در میسر عشق
در خانه ی شکسته دلان کوی دوست بود
طوطی سبز پر سخن از این قفس مبر
این حرف هاکه از لب حق گوی دوست بود
هر کس که رفته آب حیاتی نجسته است
آب حیات در خم ودر جوی دوست بود