حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

ردیف ل به بیدل حضرت ابوالفضل ع

در وسط عرصه اش داشت علم در بغل
گریه به حالش کند مشک الم در بغل
با جگر سوخته بادل افروخته
پاک کند اشک او دست قلم در بغل
گریه خجالت کند نعره جراحت زند
ماه دو نیم اش زده شاه کرم در بغل
نم نم باران گرفت سیل روانه شده
آمده موج بلا کشتی یم در بغل
مشک و علم دست و چشم هر طرف افتاده اند
مادر آب آمده زانوی غم در بغل
صورت گل چاک شد از عطش غنچه ها
خشک شده شاخه ها سوخته دم در بغل
جای عروسک چرا زیر دو پای گلی
آمده در هر قدم آبله هم در بغل
یک صد و سی و سه بار گفت حسین جان بیا
لحظه ی آخر بنه طرف سرم در بغل
علقمه محشر شده آمده پیر مغان
دید زده از ادب مشک و علم در بغل