گل میزنم به آینه تا،تار بینمش
از چیست این چنین در اغیار بینمش
آئینه ساز جلوه ی آینه ام شده
جلوه به روی جلوه و بسیار بینمش
طوطی بساط خویش دگر جمع کرد و رفت
لالالالا ل و بود و به گفتار بینمش
حسنی مرا نبود به بازار عاشقی
جانانه ای مراست خریدار بینمش
هرگز سوا نمی کند از بین عاشقان
درهم به نرخ خوب خریدار بینمش
آن عشق مهربان سفر کرده ام کجاست
در روز بی کسی همه جا یار بینمش
هر کس که گفت داغ محبت نشان مراست
طوق اش شده به گردن و بر دار بینمش