حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

استقبال به عراقی

زده ام ز خانه بیرون شده ام چنان هوایی
ز پس وز پیش دیدم ز نگار رد پایی
همه جا به جستجویش به زمین و آسمانها
به دویدم و دویدم به نوای بی نوایی
ز تجلیات رویش تتقی ز نور دیدم
که مرا ببر گرفته جلوات کبریایی
نه کشیدم و کشیدی نه بریدم و بریدی
رسن محبت خود شده ام چنان فدایی
نه ردم کند مرا او نه به بر مرا به گیرد
نه صدا زند مرا او نه جواب و نه رهایی
سر برگ عیش دارم به میان گلستانم
به حضور گل نشستم چه بهاری و صفایی
نه قمار باز هستم نه قمار خانه رفتم
نه قمار می کنم من سر یار دلربایی
بخدا که پاک بازم به دو چشم جادوی او
نه کنم در آستان اش نه بدی نه بی وفایی
نه به میکده رسیدم نه شراب نوش کردم
که همیشه مست یارم چه طبیعی و خدایی
نه به زهدان گرایش نه به عابدان نمایش
به که اقتدا کنم من تو امیر و مقتدایی
به طواف کعبه دیدم حسنات حسن رویش
به فقیر داشت بخشش شب آخر جدایی
به زبان شکوه گفتم که کجایی ای بهارم
لب او چو غنچه وا شد و به گفت تو کجایی
چو به گفتمش شه من تو نیایی از چه پیشم
چو به گفت آمدم من تو به وعده ات نیایی