حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

غزل ن

گریه دارست سر رفتن من

نیست امید به بر گشتن من

همه رفتند  شب تنهایی

آمد ارباب دم مردن من

ای حسین جان به کنارم هستی

با تو راحت شده جان کندن من

دوش در خانه گورم تا صبح

شد قیامت به حسین گفتن من

سوختم لیک نسوزانیدم

دست  بر دار ز سوزاندن من

هست تا روز قیامت آقا

غل و زنجیر تو بر گردن من

من بجز اشک ندارم چیزی

در جهیم است چرا ماندن من

بین کوچه پس در یا گودال

دیده ای اشک غم افشاندن من