حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

غزل د

سر فرشته ی ما کوچه کوچه دعوا شد

به دل نوشته ی ما نامه نامه انشا شد

لباس عید مرا پاره کرد با بغض اش

برای دعوی عشقم چنان زلیخا شد

نشست بر سر راهم که خلوتم بیند

دل من و دل او در میانه تنها شد

نکاح بخت من از بی کسی بهم خورده است

عروس محفل عشقم چنان تماشا شد

من هرچه  بود گرفتم به دیگری دادم

سر نخوردن من شرط و نذر و سودا شد

به چار موسم سالم به یک قبا بودم

اگر که غنچه ی عشقم چو گل شکوفا شد

شبانه روز به‌دنبال یار می‌گردم

کرشمه ای بنمود عقده ی دلم واشد

میان کوچه ی بیچارگی نشسته بود

عقیق گم شده ام با چه وضع پیداشد

چنان گريست به حال شکسته بالانش

که قطره قطره ی اشکش هزار دریا شد