حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

غزل ت

هر چه در دنیا بود آیینه دار عبرت است
خودکشی ،رسوایی دار و کلاه غیرت است
در کهنسالی شدم کمرنگ این مردم چرا
فقر پیری ،کثرت بی حسی و صد محنت است
بر سر خود چون مگس پیوسته از غم میزنم
از کشاکش این دلم دنیای زخم منت است
از خدا دست دعای خویش را برداشتند
بر سر صد راهی درماندگی این ملت است
عشق را ترسیم با بازی دنیا کرده ایم
لاف بی رنگی غرور بیخودی و‌زحمت است
سعی کن نفرین و آه بی کسان دم در کشد
ورنه آتش آید و نعمت برایت نقمت است
عشق وامق خواستگار منت عذرا بود
بله را داد و گرفتار و اسیر فرقت است
شبنم مهر تو بر روی گل ما مانده است
بی وفایی عادت اش می باشد و بی همت است
چند وقتی گم شده قلاب ماهیگیری ام
نزد یونس مانده و قوم اش اسیر تهمت است
کرده نافرمانی و امت رها بنموده است
همچو ماهی فلس او انداخته در محنت است