حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

غزل ت

درد سر دارد سرم از بس که سودا کرده است

مار خفته بوده است از بس تمنا کرده است

قطره ی آبی به پهنای زمین گسترده شد

عفو تو سیلاب را مانند دریا کرده است

بی گناهی دست تهمت ز آستین بیرون کند

چه خطایی مرتکب عشق زلیخا کرده است

هر چه دارد یوسف کنعان ز قفل بسته است

چاک پیراهن چنان یعقوب بینا کرده است

گریه ی طفلی که باور را به داور داده است

بر عزیز مصر راز خفته افشا کرده است

نی ترنج و نی سر انگشت خود ببریده اند

دل ز زیبا طلعتان ببرید و یغما کرده است

چشم بازار خریداران بود در انتظار

هر کلاف دل بکف آورده اهدا کرده است