حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

غزل استقبال بیدل ردیف ت

وجود تیر نباشد دل کمان خالی ست

هزار تیر رها شد چرا نشان خالی ست

پر است گوش فلک از صفیر گریه و آه

ز عشق و عاطفه و رحم این دکان خالی ست

وصال خواستم آئینه داد در دستم

به هر چه می‌نگرم نقش دلبران خالی ست

گذشت ساعت بی عقربه ز کنکورت

سوال طرح شد و برگ امتحان خالی ست

عروس مصرع شعرم ز شهر ایجاز است

ز حرف های کهن گونه واژگان خالی ست

کلنگ عشق چه کس زد به اشتیاق آنروز

که از طنین خوش اش از عدم جهان خالی ست

ستارگان همه جمعند در تولد ماه

چرا به کلبه ی ما جای آسمان خالی ست

به مقدمش به سر خلق برف شادی ریخت

که مسطراز ورق شرم عاصیان خالی ست

سواد رحمت و عشق اش به آب زر بنوشت

که سفره ی دل اش از رزق آب و نان خالی ست

ابوتراب و پدر خوانده ی همه هستی ست

دل اش ز هر چه تعلق در این جهان خالی ست

الا شما که به دنیای خود گرفتارید

نعیم سفره ی بیچارگان چنان خالی ست

به رحم رحمت پروردگار می بارد

به غیر ناله دل و جان بی کسان خالی ست

تخلص غزلم نام یا علی باشد

بدون وصف علی شعرم از بیان خالی ست