دیشب برای ماتم پروانه سوختم
پیچید جان به خویش و غریبانه سوختم
اشکم چکید ازسر مژگان به روی شمع
رفتم سری به خانه ی پروانه سوختم
آتش به روی جاده ی جانم شرر گذاشت
شاهانه آمدم و فقیرانه سوختم
مژگان به صد عصا به کنارم رسیده است
تا صبح ژاله بودم و سلانه سوختم
دامن کشان به تربت لیلی رسیده ام
مجنون شدم به ناله ی مستانه سوختم
سینه زدم ستاره فشاندم به عشق تو
شب تا سحر زنانه و مردانه سوختم
بر روی تربتی که ندارم نوشته اند
در زیر پایتان چه صمیمانه سوختم