حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

ردیف م به کلیم

بر حریر خاک از افلاک دامن می کشم

چادر شبنم به روي گل به گلشن می کشم

آه شد خار ملامت بوته ای شد بر جگر

با دل صد پاره عمری بار سوزن می کشم

دستم از پشت سرم گر در مصافش بسته اند

تیغ بر دندان دمار از جان دشمن می کشم

روز خوش هرگز به قاموس دلم راهی نداشت

چون گلی خود رو گهی در باغ گردن می کشم

سنگ زیر آسیا و گندم بی صاحبم

شبرو بی توشه‌ام آهی ز خرمن می کشم

بسته ام دکان تردید و قلندر گشته ام

زیر بار زندگانی جان بی تن می کشم

کور مادر زاد ما هوشش سر دست عصاست

با چه تدبیری عصا را از کفش من می کشم

روزها دیوانه و شب های تیره عاقلم

سنگ ها را در حصار خط روز ن می کشم