حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

رباعی حضرت رقیه س

در محضر سر به روي پا استادم

با عرض ادب به ابتلا استادم

تعظیم به باب دخترانه کردم

جان دادم و بی سر و صدا استادم

**********

از روز دهم کرد بلا تهدیدم

در دست عدو خدای خود را دیدم

با اینکه دو گوشم شده پاره اما

دزدیدن گوشواره را بخشیدم

***********

اشک اش به رخش چکید و گریه میکرد

بر آبله می دوید و گریه میکرد

خورشید  گرفتگی ماه رویش

از قله ی نیزه دید و گریه میکرد

***********

از بسکه عمیق ،سطح این در یا شد

آب از عطش دهان من پیدا شد

عکس شب ساحلی من در قاب است

عکاس من استوری من بابا شد

*********

از روز خدا دیار من اینجا بود

در محور خاکش هدف والا بود

معراج من و نماد عرش است اینجا

در دست وصال من سر بابا بود

**********

پایی که هنوز بر زمین جای نداشت

هر خار  به پا نشست صد چشم گذاشت

آنقدر متانت به دلش عاطفه داشت

با دست خودش آبله ها را می کاشت

*************

آئینه نیاورید رخساری نیست

طوطی نو آموزی و گفتاری نیست

بشکسته قفس  جز پری از بلبل نیست

انگار هزار سال گلزاری نیست

*********

در هیچ کجا به هم اشاره نکنید

بر بی کسی کسی نظاره نکنید

دارم ز شما خواهش و استدعایی

خنده به لباس پاره‌پاره نکنید

**********

ای زجر بزن عقده ی خود را وا کن

نقاشی تازیانه  را زیبا کن

این هدیه ی ناقابل من را بپذیر

با کشتن من منصب خود امضا کن

**********

سینای کلیم کنج ویرانم شد

بی تخت و سریر شاه مهمانم شد

در نیمه ی شب قاری قرآن آمد

با آیه ی  عشق ختم قرآنم شد

***********

من کشتی و بادبان اقیانوسم

من روشنک و منور فانوسم

بر روی دو دست عشق با حسن تمام

در روز حساب شهپر طاوسم

************

مه داشت به خود در آسمان رشک عمو

بستم دل خود را به دل مشک عمو

دیدم  عرق از خجالتش آب شده

می ریخت چو باران به سرم اشک عمو

*********

پیشانی بابای مرا بشکستند

تمثال تماشای مرا بشکستند

از بهر دو لقمه نان با مشت زذند

دندان ثنایای مرا بشکستند

********

معجر به سرم خاک بیابان شده است

زلف دل من ز غم پریشان  شده است

شانه نزنید بر سرم لازم نیست

زیبایی موی من نمایان شده است

**********

هر شب به خرابه خواب اصغر دیدم

بر روی دو پای خود برادر دیدم

قنداقه ی اورا بگشودم با اشک

گل نه بخدا غنچه ی بی سر دیدم

*************

دلدا ده و یوسف پدر بودی تو

شب تا به سحر گرد قمر بودی تو

هر لحظه ترا در افق عشق پدر

دیدم که ستاره ی سحر بودی تو

**********

در سفره‌ی عشقش نمکم ای عمه

شب تا به سحر چراغکم ای عمه

تصویر مرا به قلب دنیا بکشید

با هر جنمی عروسکم ای عمه

***********

امشب متوازی طلوع دگرم

از آمد و شدهای نهان با خبرم

تجلیل کنید آمده آقای بهشت

آماده شدم با پدرم همسفرم

***********

خواهید اگر حضور داور بینید

بابم اسدالله پیمبر بینید

مرآت بیاورید با چشم خدا

در جلوه ی من جلوه ی مادر بینید

***********

با عمرکمم چه  خواهری دارم من

بر روی سرم تاج سری دارم من

گر از دو جهت يتيمم ای عمه ببین

خواهر نه و همچو مادري دارم من

**********

اختر شده ام دور قمر میگردم

با بال شکسته در بدر میگردم

پروانه شدم که بال خود را سوزم

دنبال تو ای شمع سحر میگردم

**********

دیدم که بخواب از آسمان افتادم

در پهنه ی خاک بی نشان افتادم

از ناقه روی خار مغیلان آنشب

مثل عمو عباس چنان افتادم

**********

در گوشه ی ویرانه خرابم امشب

سیل آمده و نقش بر آبم امشب

رمان غم عشق نوشتم دیشب

امضا شده و مهر ، کتابم امشب

***********

دیشب به گلستان بهاران بودم

بر حوض پر از آب چو باران بودم

بر شاخه گلی دست محبت دادم

در تعزیت بزم هزاران بودم

**********

در زیر درخت سیب خاکم بکنید

غسلی  ز شراب سرخ تاکم بکنید

برگ گل یاس فاطمی جای کفن

بر جسم کبود چاک چاکم بکنید

**********

ای دخترکم سخن نمی گویی تو

یک واژه در انجمن نمی گویی تو

جانم به فدات قهر کردی با من

درد دل خود به من نمی گویی تو

*********

دودیده ی خود باز کن و حرف مزن

بر عمه ی خود ناز کن و حرف مزن

یک دو سه قدم راه برو در بر من

بر خیز و تو اعجاز کن و حرف مزن

**********

ترکیب مرا بهم زدی رفتی تو

در نیمه ی شب به یم زدی رفتی تو

بستی تو در خانه ی عشقت را زود

قفلی به دکان غم زدی رفتی تو

************

خشت سر خم بود بزیر سر تو

ابریشم پروانه  شده بستر تو

با عشق ملائک به تبرک بر دوش

بردند به سوی عرش خاکستر تو

**********

تلمیح بیاورید و آرایه کنید

تفسیر يتيم را از آن آیه کنید

خوابیده چنان عزیز دردانه ی عشق

بر سقف خرابه ی دلش سایه کنید

*********؟

در جای خودش هیچ عوالم نبود

ظالم بود و رد مظالم نبود

از سیلی و تازیانه و خار بپرس

برگ گل یاس از چه سالم نبود

**********^

این طفل يتيم است و مجازات شده ست

غمخانه ی او  قبله ی حاجات شده ست

چون گل به روي دست سکینه باشد

درمانده زغم عمه ی سادات شده ست

*********

تشیع جنازه اش غریبانه بود

تنها  که نه و هزار پروانه بود

نه آب برای غسل بود و نه کفن

چون کرببلا گوشه ی ویرانه بود

**********

ازمن طلب و از تو همیشه مدد است

از من یک و از تو در کرامات صد است

در عشق و محبت و حروف ابجد

نامت رقم سیصد و پانزده عدد است

*************

هر بار زمین خورده بلندم کردی

مجنون سر زلف و کمندم کردی

دیوانه ی زنجیری ام از روز ازل

با دست لطیف خود به بندم کردی

************

اسم تو به روي تخته ی ذر بنوشت

با باده ی ناب و قلم زر بنوشت

اشکت شده جوهر و به خط زیبا

با دست  خدا لاله ی احمر بنوشت

**********

ای مجتهد و رساله ی عشق حسین

ای لاله و ای سه ساله ی عشق حسین

هجده سر روی نیزه بر تو بگریست

ای مهجته و ای سلاله ی عشق حسین

***********

دور از همه اقوام و وطن گردیدی

مثل پدرت تو بی کفن گردیدی

تو پیش قراول یتیمان بودی

قربانی هفتاد ودو تن گردیدی

*********

دست کپل ات به گردنم اندازی

چاکی به دل پیرهنم اندازی

با چهره ی ارغوانیت سوخته ام

با ناله بیاد وطنم انداز ی

**********

ویرانه  ز غم غرق سکوت است امشب

بزمی ز ریاض ملکوت است امشب

در سایه ی دیوار تجسم دیدم

تا صبح دو دستش به قنوت است امشب

************

من نوکر بابای تو هستم همه جا

گم گشته و پیدای تو هستم همه جا

ای دختر خورشید قدم رنجه نما

در آبله ی پای تو هستم همه جا

**********

بگذار ز محضر تو منت بکشم

در کوی شما بار ملامت بکشم

بر من صدقه بده ز دور سرتان

نگذار ز نامرد خجالت بکشم

**********

در نرد بلای عشق تو باخته ام

من قدر ترا هنوز نشناخته ام

حاجت به کنار و نان و خرما به کنار

در پیش تو سفره ی دل انداخته ام

**********

عمری ست رباعی خلائق بودم

وابسته ی دنیا و علائق بودم

با سرزنش انگشت نمایم کردند

اما به شما عاشق صادق بودم

**********

هر وقت گرفتار شدم آمده ای

در مانده و بیمار شدم آمده ای

مدیون شمایم از شما ممنونم

تا بی کس وبی کار شدم آمده ای

**********

مهمان تب  شبانه ام بودی تو

دل سوخته ی بهانه ام بودی تو

کردی به سرت خرابه را گلریزان

گریان من و ترانه ام بودی تو

**********

پروانه نه و شمع نه و بلبل بود

بر شاخه ی طوبای جنان نو گل بود

با اختر شش ماهه ی روز  توحید

در نهضت خونین خدا سمبل بود

***********

خلاقیت خدا حکایت دارد

در بینش جامعه درایت دارد

آورد رقیه را به دنیا یعنی

در کرببلا  و شام آیت دارد

**********

وقتی که حسین صاحب دختر شد

سر تا به قدم تبختر مادر شد

اسفند به دور سر او می‌گرداند

خورشید مجدد شه خیبر شد

***********

هر دیده که بود در تماشا  می‌برد

هر آینه را بیاد زهرا می برد

از بسکه قشنگ  بود و شیرین لهجه

تا پیش حبیب قلب بابا  می برد

*********

از دوش و سر حسین بالا می رفت

قربان قدش زینب کبری می رفت

یک عمه بگفت و عمه عمه بشنید

با گفتن عمه عمه دلها می رفت

***********

آنروز ز غم کجاوه ها می رفتند

خورشید و ستاره ها کجا می رفتند

خواندند تغزل خدا حافظی اش

بی طفل سه ساله کربلا می رفتند

********

گفتم که سه ساله کودک است وتنهاست

گفتا همه جا  جلوه گر است و با ماست

گفتم که شنیدم به مشامم بویش

گفتا به قفای کاروان با زهراست

********

او فرصت بی کتک چو پیدا می‌کرد

هر عقده که داشت در دلش وا می کرد

انگشت قلم بود و مرکب اشکش

بر صفحه ی خاک مشق بابا میکرد

**********

آتش به خیام و دختری خواب نبود

از هرم و شرار و داغ بی تاب نبود

گویند که عکس سوخته در قاب کنید

نی عکس بماند و نی دگر قاب نبود

********

تا از سر و دوش باب بالا می رفت

دل از کف بی قرار بابا می رفت

می زد به لب و به روي بابا بوسه

آه از دل بابا به ثریا می رفت

*********

مه در دل آسمان هویدا نبود

شب آمده و ستاره پیدا نبود

سبز است چو طوطی رخ او از سیلی

صد حیف که این آینه گویا نبود

*********

در مسلخ عشق پا برهنه بدوید

با زخم دل هزار رخنه بدوید

با یا ابتا یا ابتا تا گودال

ای وای به روي تیغ و دشنه بدوید

**********

بابا که هوای دیدن دختر داشت

آوای رقیه از رگ حنجر داشت

در قتلگه آمد به طریقی دیدم

او دست به‌دور گردن بی سر داشت

********

پلکی ز سرشگ وخون دل بر می داشت

با اشک تنوری اش نهالی می کاشت

از عمق دل ترک ترک خورده ی خویش

لب بر لب رگهای بريده بگذاشت

**********

در قله ی عشق من چراغک بودم

در روي زمين و آسمان تک بودم

یاد عمو و اکبر و بابای گلم

تا زنده بدند چون عروسک بودم

**********

یایم پر تاول است و زخم کاری ست

چشمم شده بارانی و نم نم جاری ست

از طفل يتيم ناز پرورد حسین

با سیلی و تازیانه ها دل داری ست

**********

بر لعل ترک خورده ی من مشت زدند

بر مردمک چشم من انگشت زدند

در خواب و به بیداری و بیهوشی محض

بر من کتک از کینه ی هفت پشت زدند

**********

تاریخ رقم ز سوگواره نکنید

این دفتر عشق پاره پاره نکنید

از ما که گذشت  احترامی باید

دعوا  به سر دو گوشواره نکنید

**********

بر روی گل بنفشه ام شبنم زد

باران به سرم از آسمان نم نم زد

آورده دو گوشواره را پس بدهد

بر زخم دلم نمک ز هر ماتم زد

**********

یک طفل بد و غصه ی دنیا بکشید

با مد صدایش الف با بکشید

با ژاله ی آسمانی اش روی تراب

عکسی ز تن بی سر بابا بکشید

*********

سه سوره سه آیه سه بهارم دادند

از نخل پراز آبله بارم دادند

نی موی و نه روی و نی لب و دندان ماند

آنشب که بدست نیزه دارم دادند

***********

در بوته ی عشق تو محک خوردم من

سیلی ز فواکه ی فدک خوردم من

من بوی غذا شنیدم آنشب بابا

گفتم که غذا ولی کتک خوردم من

***********

من آتشم و شعله در آتش کردم

من هستی نه فلک مشوش کردم

آنقدر مرا به تازیانه زده است

من گرسنه بودم که چنان غش کردم

**********

دیدم که وخیم است چنان احوالت

از صبح نیامدم دگر دنبالت

دیدم که زنی دست به پهلویش  داشت

او آمده  همچنان به استقبالت

**********

ماه فلکم امشب اگر خاموشم

سنگینی آسمان بود بر دوشم

از مرکب خود گرفته پیراهن من

با چنگ و دهان پاره نموده گوشم

**********

کانون بلا و محنت  دنیایم

چون جامه ی اسود بنگر اعضایم

بر روی فرس نشسته بود و می زد

اینگونه شده کبود دست و پایم

**********

با ماه خدا سخن ستاره می گفت

درد دل خویش با اشاره می گفت

تسبیح سرشک بود و نیت ماندن

سیلی به جواب استخاره می گفت

*********

خواهید که این جسم نزارم ببرید

زین سوی به آن سوی دیارم ببرید

مانند تن باب غریبم عمه

بی غسل و کفن سوی مزارم ببرید

********

رویت به روي ماه شفقگون نکنید

دیگر دل عمه ی مرا خون نکنید

زین جسم کبود بهر غسل و کفنم

پیراهن پاره پاره بیرون نکنید

**********

دستی ز سر  غصه ی دنیا بکشم

پیوسته بدل منت بابا بکشم

با نیمه ی جانی که به تن دارم لیک

بر روی زمین ز مقدمش پا بکشم

**********

امشب ز جفا غنچه شکوفا بشود

ویرانه و اهل او تماشا بشود

ای عمه بخواب دیدم اکنون ز وفا

امشب گل روی باب پیدا بشود

************

سیلی به رخش ز غصه گردون زده است

مجنون ز فراق سر به هامون زده است

در کنج خرابه نیمه شب با سر خود

ای عمه پدر به ما شبیخون زده است

*************

ای عمه عروسکم من و دیدنی ام

در نشو و نما شدم دگر چیدنی ام

پرهای شکسته ام ببین وا شده است

بر گرد سر بریده گردیدنی ام

***********

در مرکز آسمان ستاره آمد

بر  تارک عرش گوشواره آمد

تا نرگس حورایی او وا گردید

گفتند  که فاطمه دوباره آمد

***********

یک آیه به سوره ی دلم نازل شد

بر ریشه ی کار عشق من حامل شد

با آمدن چنین فرشته امشب

مجموعه ی کربلای من کامل شد

***********

هستی من و امیر اینجا مانده ست

یک دخترک اسیر اینجا مانده ست

ای خفته دلان در این سفارتخانه

از آل علی سفیر اینجا مانده ست

*********

خواهم که من از دیار تو دل بکنم

از تربت اشکبار تو دل بکنم

راضی نشود این دل بشکسته ی من

والله که از مزار تو دل بکنم

***********

هستم گل دردانه ی مینوی بهشت

ارثی ست مراز جده ی پاک سرشت

یاد تو  و یاد دست تو موقع خواب

در زیر سرم هست دگر بابا خشت

***********.

فریاد ز مردمان بی فرهنگی

کردند به من ز کینه ها دل سنگی

عکاس مگیر عکس ز رخساره ی من

نی هست سیاه سفید و نبودرنگی

**********

از بهر خداحافظی آنشب بابا

تو بودی ومن کسی نبودی آنجا

با گم شده قبر مادرت نیمه ی شب

گفتی که روم وبر نگردم ز جفا

************

آنشب که سر دوش پدر جایم بود

با عز و وقار و ناز آوایم بود

می‌بود مرا فخر و طرب میکردم

چون بر سر من سایه ی بابایم بود

************

می ریخت به پهنای رخش اشک غم

می‌خورد شبانه روز لبهاش بهم

بر تخته سیاه چهره اش اشک نوشت

ای عمه يتيمم و پدر می خواهم

*********

دست کپل و پای کپل داشته ام

چون حور بدم رخی چو گل داشته‌ام

گر چهره کبود و پا پر از آبله است

جرمم نسب از بنت رسل داشته‌ام

*********

یک قافله دل بکربلا وا مانده ست

ای وای یتیمی تک و تنها مانده ست

یک دخترکی زبان گرفته گوید

ای عمه کجا عروسکم جا مانده  ست

***********

بر ديده ي صاحب نظران خار بود

زهرا از این پدیده بیمار بود

تشیع جنازه یتیمی باشد

امشب پدر خاک عزادار بود

***********!

من میروم امشب بسوی بابایت

بر گوش دلم  می‌شنوم آوایت

بر قبر تو بای بای کردم رفتم

یاد تو و بای بای کردنهایت

*********

در خلوت شاعرانه‌ای بودم من

در پرتو عاشقانه ای بودم من

در دامن آسمان به رویا رفتم

ماه شب پر نشانه ای بودم من

*********

در کرببلا اگر که دردانه  نبود

دیگر خبری ز خشم و خصمانه نبود

در کرببلا بهر زبان بگرفتن

صد حیف کنار شمع پروانه نبود

**********

تصویر بدیده ام خیالی نبود

فریاد من از شکسته بالی نبود

ای عمه رقیه را بدیدم اینجاست

بگرفته زبان و جاش خالی نبود

**********

از سينه اگر برون دمم نامده است

سر آمده عمر و سر غمم نامده است

طفلان مدينه آمده استقبال

گوئید رقیه  همدمم نامده است

***********

بر شاه جهان دخترک بودم من

بر تارک او شانه سرک بودم من

تا بود پدر به دشت  آلاله ی عشق

با حسن تمام شاپرک بودم من

***********

شیرازه ی عمر کوتهم باریک است

مه در دل ابر است سما تاریک است

باشد خبری فرشتگان آمده اند

معراج من امشب ز وفا نزدیک است

***********

غم بر سر غم سراغ من آمده است

صد داغ به روي داغ من آمده است

ویرانه ی عشق من اگر تاریک است

سنگی به سر چراغ من آمده است

*********

شاگرد کلاس عشقم و تکمیلم

هر غصه و هر غمی کند تجلیلم

دانشگه ی من خرابه ی شام بود

با راس بريده فارغ التحصیلم

**********

عمر سفر دراز من کوتاه است

رزق دل پاره پاره ی من آه است

آئید ببینید شما مردم شام

این پای پر آبله نمایشگاه است

***********

آئید مرا دگر ملاقات کنید

با ناله خرابه را خرابات کنید

بینید رخ مرا و احوال مرا

یادی همه از مادر سادات کنید

*********

من ناله ی خود به سينه محبوس کنم

خود را ز برای چه کسی لوس کنم

در حالت جان دادن و جان کندن خویش

رگهای بريده ی ترا بوس کنم

*********

عمری ست که غصه اضطرابم نبرد

زین دل چه کنم که التهابم نبرد

گفتم که رقیه جان چرا بیداری

گفتا ز گرسنگی ست خوابم نبرد

**********

طفلی که سه ساله ست و دختر باشد

نقاشی اش از پدر به دفتر باشد

در منظره ی خرابه در نیمه ی شب

بر روی دو دست و سینه اش سر باشد

***********

این غنچه ی نشگفته ی نیلوفری است

تلفیقی از آبی است و خاکستری است

این بچه عروسک است با جلوه ی نور

از هجر پدر به خاک غم بستری است

**********

دستش به سر بریده بگذاشته بود

بوسه ز رگ بريده بر داشته بود

با غنچه ی لب های ترک خورده ی خویش

ابرو و مژه برای او گاشته بود

***********

رخساره ی طفل شاه عالم این است

بر گونه ی پر نشانیم پروین است

باشد سند مستند م پنجه ی خصم

چشمم شده بسته دست او سنگین است

**********

لالایی کودکانه می‌گویی تو

از دور ترین زمانه می‌گویی تو

قصه ز سر پدر در این ویرانه

با اشک ز غم روانه می‌گویی تو

***********

گفتی که شبیه مادرت گردیدم

پیرایه ی چشمان ترت گردیدم

ای عمه بخوان سوره ی الرحمان را

مهمان خدا و پدرت گردیدم

**********