بگرفته ام شفا ی دل از تربت حسین
نوشیده ام به اشک و وضو شربت حسین
جان مرا به درد سبویش نجات داد
زنده شدم دوباره از این مزجت حسین
مادر مرا به گریه و شیری که داشت داد
ممزوج شدبه جان و دلم محنت حسین
روی دلم ز پنجره هایش ضریح زد
دارم به سینه تا به ابد حرمت حسین
بابای من محبت و یژه ارائه داد
عمری ستاده بود به جان خدمت حسین
تا زنده ام به جان رقیه که جان اوست
شرمنده ام من از کرم عادت حسین