من ز طفلی چو نوکرت هستم
خادم بیت اکبرت هستمکلب آستان شما باشم
منتخب من ز مادرت هستم
عمریه من غلام بدکارم
در کنار گلم ولی خارم
بدم اما میان خوبانم
به خداوند که دوستت دارم
سینه ام جای داغ های شماست
چشم هام ابری عزای شماست
همه هستیم وقف هیئتتان
آرزوهام کربلای شماست
السلام اي گلو بريده ي عشق
السلام اي به خون تپيده ي عشق
السلام اي غريب كرببلا
السلام اي بلا كشيده ي عشق
چشم دل بستم و به دل رفتم
ديدمت در ميان گودالي
در دهان تير و نيزه در پهلو
روي زانو تو بي پر و بالي
(وداع)
در وداعش چه شور و غوغاييست
همه ي كائنات آمده است
به روي دستشان سه ساله بود
بدرقه اش بنات آمده است
يازده بار رفته آمده است
اين سفر بار آخرش باشد
هر كه خواهد ببيند او را سير
حق تو كيل خواهرش باشد
ضربان دلم زند يكسر
نوسان غمم دو چندان است
ميرود ميرود غريبانه
فرصت يك نگاه مهمان است
همه كردند وداع غير رباب
سر راهش حجاب ميباشد
شرم دارد ز عشق و عاطفه اش
هر چه بيند ثواب ميباشد
به روي مركبش حسين استاد
بشيند بانك مهلأ او را
صبر كرد بر قفا نظر افكند
بدرقه آمده زينب كبري
كهنه پيراهنش به دستش بود
با نواهاي مادر اي مادر
بوسه برداشت از گلوي من
زد به سينه به صورت و بر سر