خیره خیره بر سرت باشد نگاه من حسین
چون سرت بر نی بود در پیش راه من حسین
در بر بیگانگان دین به هر جا پا نهم
صوت قرانت بود پشت و پناه من حسین
هر زمانی که مرا میزد عدو با کعب ونی
راس تو میبود بر نیزه گواه من حسین
گر فرا ز نیزه ی اعدا شده جای تو لیک
گوشه ی ویرانه هم شد جایگاه من حسین
در اسارت بس کشیدم رنجها از دشمنان
شد سپید اکنون ببین موی سیاه من حسین
تا که زد ام الحجامه بر سرت سنگ جفا
شد بلند آنجا ز داغت دود آه من حسین