شب میلاد دختر نور است
صد چو موسی نشسته در طور است
مات و حیران او چنان حور است
چشم ابلیس خفته در گور است
دل و دلداده ی علی آمد
زینب آزاده ی علی آمد
*
در ولادت به گریه خو کردی
عشق و عقل را تو روبرو کردی
باده ی عشق در سبو کردی
گل خوشبوی خویش بو کردی
ناگهان باز دو بصر کردی
یا حسین یا حسین سر کردی
*
باز آغوش ماه تابان شد
که عقیله به ناز مهمان شد
بود گریان چو پسته خندان شد
عشق گل کرد هزار توفان شد
مهر شد بسته شد کتاب عشق
جلوه گر گشته آفتاب عشق
*
عشق از یمن او هویدا شد
عقل با نور اوست پیدا شد
دیده ی شمسه اش چنان وا شد
جلواتش جلال بابا شد
زین جهت زین اب شده زینب
معنی عشق و رب شده زینب
*
چه شکوهی چه شوکتی دارد
چه عفافی چه عفتی دارد
چه جلالی چه عزتی دارد
همچو زهرا صلابتی دارد
به پدر هم به مادرش صلوات
به خود و دو برادرش صلوات
*
مثل این خواهر و برادر نیست
هر که دارد سراغ گوید کیست
این دو تا در ازل گرفتند بیست
فاطمه مامشان پدر چو علیست
هیچ عشقی به عشقشان نرسد
هیچ نامی به نامشان نرسد
*
این همه نام و آوازه از لیلاست
این همه شهره شهرت از عذراست
حرف از بیستون و شیرینهاست
صحبت از عاشقی و مهر و وفاست
عشق اینها کجا و عشق حسین
هست زینب یکی چو در عالمین
*