سينه ها از چيست پر از ناله و آه و فغان شد
ديده ي اهل محبت زين مصيبت خون فشان شد
جامه ي مشكي قباي فرد فرد خاكيان شد
بانك واويلا بلند يكباره از افلاكيان شد
در الم بنشسته عالم
وضع گيتي گشته در هم
شد به پا خرگاه ماتم
نصب گشته رايت غم
در زمين غاضريه با،يد فرزند زهرا
🍃🍃🍃
گفت عباسم پياده كن ز محمل خواهرم را
با شكوه بي نهايت يادگار مادرم را
كوكب برج شرافت تاج فرق حيدرم را
آسمان عفت و شرم و حيا هم سنگرم كن
زد ركابي بو فضائل
پاي خود را كرد حائل
زينب زهرا خصائل
شد پياده چون ز محمل
با وقار و عزت نوباوه گان آل طاها
🍃🍃🍃
يكطرف ليلا نظر بر صورت اكبر نمايد
يكطرف مولا هماره ياد پيغمبر نمايد
يكطرف نجمه نوايي بهر قاسم سر نمايد
يکطرف زينب دو طفل خويش را در بر نمايد
محشر كبراست آنجا
شور عاشوراست آنجا
با خدا سوداست آنجا
مركز گلهاست آنجا
بسكه شيخ و شاب آنها دارد از مستي تماشا
🍃🍃🍃
باشد اندر دست بابا دست دختر عاشقانه
ميرود هرجا پدر دنبال او باشد روانه
ميفشاند با جهت او اشك سرخ دانه دانه
از كلام دلنشينش ميكشد آتش زبانه
از سر و از دوش بابا
ميرود دختر به بالا
ميكند بابا تماشا
كارهاي دخترش را
ميزند دست اسف بر دست خود از جور اعدا
🍃🍃🍃
پيش از يوم تف جانسوز از مولي الموالي
كرد از آن ريحانه ي دردانه ي غمگين سوالي
آمديم ما بهر چه در اين زمين با خسته حالي
گفت با دختر پدر اي روح معنا و معالي
آمديم ما ميهماني
بس نما شيرين زباني
خويش را در غم كشاني
گر تو هم رازش بداني
ميروي در غصه و اندوه و ماتم زين معما
🍃🍃🍃
روز عاشورا رسيد شد كشته هر چه بد ستاره
هم چو غنچه ازجفا پرپر شد حتي شيرخواره
آمد از خيمه برون حيرت زده آن ماهپاره
گوش او را كرد پاره از براي گوشواره
گفت مهماني چنين نيست
ميزباني رسمش اين نيست
با غم و غصه قرين نيست
ريشه اش از ظلم و كين نيست
كين همه جور و جفا اي خصم كردي در حق ما
🍃🍃🍃
اي عشيقان روز شادي طي شد آمد وقت زاري
شد نصيب و نوبت زينب چنان محمل سواري
كرد زنهاي حرم را او سوار با سوگواري
خواست از عباس و اكبر با زبان عجز ياري
گفت اي فرزانگانم
اي به خون آغشته گانم
اي ضيا ديدگانم
يكه و تنها بمانم
ناگهان شد پرده اي حائل سوارش كرد مولا
🍃🍃🍃