ما را سپرده اند به دست فرامشی
ما هم روانه ایم به دنیای خامشی
داغ نیاز مهر جبین زمانه شد
مردند مردمان گرسنه ز ناخوشی
از دست عشق های مجازی و کذب محض
کردیم از برای همیشه چو خود کشی
کو عشق کو محبت کو لطف و ذوق و شوق
عشقا شده به جان شماها نمایشی
شرمنده ی دلم شده ام دادمش فریب
ای دل تو هم مرا به طریقی چو میکشی
مطرب بزن تو ساز و بخوان بلبل چمن
از نو بدست آمده ایام دلخوشی
آمد بهار و جلوه گری یار میکند
نک بهر مقدمش چو هزاران بچاوشی