- فقر پاپوش گنه کار بود
معصیت چوبه ی هر دار بود
همچو غنچه دهن خویش ببند
سخنت نیشتر مار بود
سر تسبیح تو صد شلاق است
دلت از عجب گرفتار بود
تو سخن چینی و چینی بندی
سکناتت همه غدار بود
چشم تو فتنه گر و دجال است
جای گاه تو دل نار بود
جلوه ات از چه پر از زنگار است
از حسد آینه ات تار بود
کینه پر داز ی تو شیطانی ست
دل زیبای تو بیمار بود
نوکری بر در هر خانه مکن
شرف ات حیدر کرار بود
توبه کن توبه ی تو مقبول است
شافع ات احمد مختار بود
عقل تو حاشیه پرداز شده ست
عشق تو بر سر هر کار بود
حیف و صد حیف خریداری نیست
یوسف ما سر بازار بود