پس کوچه های شهر شما خانه ی من است
من مرغ پر شکسته و غم لانه ی من است
شمع بساط کوچه نشینان غم شدم
یک زن ز التفات چو پروانه ی من است
لبریز گشته کاسه ی صبرم در این سفر
چشم انتظار حادثه پیمانه ی من است
یک آشنا نبود مرا یاری ام کند
صدها نفر که آمده بیگانه ی من است
من بی اجازه دکه ی خود وانکرده ام
امضا و مهر دوست به پروانه ی من است
بی سر،شکسته پر و تماشایی از جفا
بردارشان جسم غریبانه ی من است
از دست ظلم و خوردن سیلی رقیه سان
نزد حسین دختر دردانه ی من است
شبگرد کوی عشق و وفا من قلندرم
جای دگر چو این دل دیوانه ی من است
بر نیزه ای سرم سر دروازه نصب شد
بهر وصال و بدرقه جانانه ی من است