به روي دست تو تمام جهان
بود اما ز بهر تو بي جان
گريه و خنده اش يكي ميبود
قصد قربت نمود با جانان
🍃🍃
به روي دست تو چنان جنگيد
پاره پاره گلوي او شد و بس
گفت بابا مخور غم من را
رو به داد دل رقيه برس
🍃🍃
بره اي را كه سر زد آن قصاب
جلوي مادرش چو بسمل شد
او زبانش شد از دهان بيرون
مادرش ناله زد چو در گل شد
🍃🍃
مگه ميشه كه بيخيال شود
همه هستيش علي اصغر بود
پيش چشمش تا اواخر عمر
همه جا عكس او برابر بود
🍃🍃
لاي لايي سرود مرگش بود
بعد اصغر آب كمتر خورد
روز خوش هرگز اين رباب نديد
يا علي گفت و جان چنان بسپرد