حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حضرت عباس ع

 

عمو

شد پیاده قدم قدم میرفت

مرکب او سوی حرم میرفت

اشک با مشک برابری میکرد

بد غلام و برادری میکرد

غربتش دست همتش بگرفت

حیدر آمد که رایتش بگرفت

مشک او پاره پاره گردیده ست

ناامید و بیچاره گردیده ست

کودکان آه آه می‌کردند

چون عمو را نگاه می کردند

هستی اش را ز دست داده بود

وسط عرصه ایستاده بود

مستی اش هستی اش ز کف بگرفت

تیر چشم و دلش هدف بگرفت

آب آب حرم شنیدن داشت

عمو عباس وای دیدن داشت

دستهایش چه خوب و حالت داشت

ادبش آمد و دخالت داشت

همه در اضطراب و بی تابند

منتظر بهر صاحب آبند

بهر مشک او سرش سپر شده بود

فرق او باز و بازتر شده بود

کودکان را به چشم دل میدید

همه اعضاش را خجل میدید

ذکر الله اکبرش‌ سر کرد

یاد لعل علی اصغر کرد

ناگهان ناله از جگر سر کرد

با خبر دختر برادر کرد

که دگر بی عمو عمو  شده اید

گو به مستان که بی سبو شده اید

اثری از سرش نمانده عمو

فاطمه را برش کشانده عمو

آسمان بر زمین فرود آمد

کیست با ذکر رود رود آمد

گفت عمه که مادرم باشد

که ابالفضل برادرم باشد