حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حضرت زینب س

  1. بانوی کائناتم و گل واژه ی عفاف

هر عصمتی به عصمت من می‌کند طواف

من فاطمی نژادم وحیدر نسب به اصل

من اشبه الحسینم و  ذریه ی مناف

جدم رسول ومادر مامم خدیجه است

خود را معرفی بنمود م به هر مصاف

با خطبه های حیدری ام در غروب شام

من رایت الحسین زده ام تا به کوه قاف

جز ما رایت الا جمیلا ندیده ام

دشمن گذاشت خواری خود را به اعتراف

هجده سر بریده چو یوسف به نیزه ها

دامان شامیان پر سنگ است نی کلاف

راس بريده ات حجرالاسود من است

من استلام کرده ام اما به خون صاف

بیش از هزار بار به این نیمه جان حسین

با دخترت به گرد سرت  کرده ام مطاف

دست خدا و دست علمدار پشت ماست

تیغ نگاهشان شده کور و شده غلاف

قرآن تو خوانده ترجمه اش کرده ام  حسین

بازار شام وبزم یزید وبه  صد گزاف

گر سر نمی شکست زمن مرده بوده ام

من عالمه معلمه بودم به هر مصاف

خواندم نماز نافله در زیر نیزه ها

خوردم کتک به پیش رقیه در آن ضیاف

گودال یک طرف سر بازار یک طرف

دیدی به نیزه قوم حرامی به صد خلاف

می خواست  دخترت به کنیزی عدو برد

شد شرحه شرحه سینه ی من خورده صد شکاف

من گریه میکنم به غریبی تو حسین

گفتند خارجی بتو با مستی وبه لاف

دادم صله به جای رقیه به شعر او

در اربعین کند حرم پاک تو طواف