مرا در کهکشانها هست سیرم
خدای عشق را عبدم زهیرم
نوای بی نوایی داشتم من
به سر باد جدایی داشتم من
مرا تحریک ابلیسم چنان کرد
که میگفت از حسین مردود برگرد
به عقل و عشق من غوغا به پا شد
که یکباره مسیر من دو تا شد
ز یکسو عقل دنبال سرم بود
ز سویی عشق هم بال و پرم بود
به من بال و پری دیگر بدادند
کمالی مظهری دیگر بدادند
چه شوری و چه حالی داشتم من
حسین مولی الموالی داشتم من
شدم در کربلا من کربلایی
شدم از پای تا سر کبریایی