حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حضرت زهرا س بعد از کوچه

رفته از کین دگر گلش از دست

داده بودی تعادلش از دست

سینه اش مجمر و گلش اسپند

زخم پهلو ش ميزند لبخند

نه طبیبی که درد او فهمد

نه دوایی شفا به او بخشد

مرگ را بعد کوچه حس میکرد

سینه اش آه خس و خس میکرد

رد پایی ز راه رفتن داشت

لاله با خون پهلویش می‌ کاشت

او چگونه به سوی خانه  شدی

زیر سیلی و تازیانه  شدی

به چه نحوی  به خانه پا بگذاشت

خط خاکی به روي چادر داشت

*********

لاغرش کرده بود بیماری

بر سرش بسته بود دستاری

از خزان هم خزان ترش دیدم

وز کمان هم کمان ترش دیدم

می نشست گاه گاه می خوابید

کرده بد تب به خویش می لرزید

روی یک پای خویشتن استاد

چند قدم راه رفت ولی افتاد

همتش جمع کرد از زمين بر خواست

قامتش را چو سرو کرد او راست

باز بر پای خود قرار گرفت

مدد از چشم اشکبار گرفت

که نبیند علی قد دالش

رو به بهبودی است احوالش

*********

همه اعضاش در تلاطم درد

وسط حجره بسترش گسترد

او مثال فرشته ای شده بود

اجلش گوئیا که آمده بود

او قماطی به روي خود بکشید

رو به قبله  به ناله او خوابید

گفت اسما پس از زمانی چند

نشدم من اگر ز خواب بلند

فاطمه فاطمه صدایم کن

تو اشاره به دست و پایم کن

گر نگفتم جواب تو پاسخ

مکشای روي بند من از رخ

تو حسین و حسن خبر بنما

سوی مسجد تو رهسپر بنما

تا علی  را کنند خبر دارش

که گرفتند از کفش یارش