حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حضرت جون علیه السلام

بود روز واقعه و عون بود

در تنومندی و قدرت جون بود

بود از درس معانی باسواد

فرق دارد این سوادش تا سواد

چهره اش خورشید نه افلاک شد

هر گنهکاری به یمنش پاک شد

هیچ کس با او سر و کاری نداشت

جز خدا و جز حسین یاری نداشت

هر کجا می رفت بود انگشت نما

من نمیدانم نمیگویم چرا

بین هفتاد و دو خورشیدی که بود

وه تجلی کرد و مستی گل نمود

کی به لب آورده باشد او غلام

بر روانش السلام و السلام

صد فرشته دست بوسش آمده

حوری از جنت عروسش آمده

نرگس او شد سما را چلچراغ

مثل او کی در جهان دارد سراغ

از لبش میریخت شهد لم یزل

میسرود او در رجزهایش غزل

در زمین کربلا او طاق بود

عشق را با هستی اش مشتاق بود

در ضمیرش بود صدها شور و شین

یا حسین و یاحسین و یا حسین

از جناب بخت خود فرصت گرفت

از امیر عشق او رخصت گرفت

شور و شیرین و سپید و هم سیاه

جمله شد ممزوج با نیم نگاه

او پیاده بد سواره شد به ذوق

تیغ در کف جنگ میکرد او به شوق

کشت از کافر دلان و کشته شد

نام او در لوح حق بنوشته شد