روز تف طی شد و بیمار به سودایی بود
کوفه وشام بلا محشر کبرایی بود
اگر از غصه نمی خورد فزون آب و غذا
بردل سوخته اش آتش غمهایی بود
گریه میکرد اگر بهر پدر تا دم مرگ
به خدا داغ دلش بار شکیبایی بود
از برای دل پر درد امام معصوم
نه دوایی نه غذایی نه تسلایی بود
بود بیمار اگر در سفر عشق ولی
سایه ی او به سر عمه توانایی بود
بر فراز شتری لنگ امام سجاد
غل به گردن بره شام تماشایی بود