حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

قوم بنی اسد

با نوای قل هو الله احد

جستجو کردند قوم بن اسد

خواستند اجساد را تدفین کنند

تا که دین خود ادا بر دین کنند

جسم ها از هم شناسایی نشد

قطره ها از یم شناسایی نشد

کشته ها بر روی هم انباشته

در تحیر عقل ها بگذاشته

هر یکی یک سو معطل بوده اند

سر به روي زانوی غم سوده اند

ناگهان از سوی کوفه مرکبی

شد هویدا بود همچون کوکبی

تا نقابش را به برزد از جبین

جمله دیدند هست زین العابدین

گفت مهلا ای وفاداران عشق

تا بگویم کیستند ابدان عشق

این که می تابد در این صحرا چو ماه

هست جسم آن غلام رخ سیاه

این تن عبداله قاسم بود

آن یکی ماه بنی هاشم بود

این بود جسم علی اکبر م

آن یکی باشد عزیز مادرم

این که عریان است و سر از تن جداست

این حسین ابن علی روحی فداست

کرد تدفین یک یک تن های پاک

با سرشک دیده اش در بطن خاک

ناگهان از قبر در گودال رفت

بود در ضعف فزون از حال رفت

باز بر هوش آمد و دیده گشود

برد انگشت پدر ملحق نمود

باز از قبر او شتابان پر گرفت

از تراب قنداق ی اصغر گرفت

برد روی سینه ی بابا گذاشت

ناله و سوز جگر در سینه داشت

سر گرفت بانگ ان المظلوم را

بوسه ها بگرفت آن حلقوم را