کی میرسی ز راه دو چشمم به در بود
از چیست و چرا که دلم بی خبر بود
ای تک سوار عشق دو گوشم شبا نه روز
در انتظار نغمه ی مرغ سحر بود
از تیرگی ست پرده ی هفت آسمان درید
اما که خال هندوی تو چون قمر بود
چشمم بر آفتاب جمال تو اوفتاد
دیدم که خال گنج لبت جلوه گر بود
از کوچه ی دلم گذری کن عزیز جان
چون از فراق تو دل من صد گذر بود
خاک وجود من به قدوم توکیمیاست
هر خاک زیر پای توبهتر ز زر بود