حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

امام رضا ع

غریب آمده در طوس بی کس وتنها

عدو به پشت سرش مثل کرگ در  شبها

چه مردمی و چه اندیشه ای و چه شوری است

به هر طریق  که با شد روند بی پروا

نه فکر طا یفه باشند فقط بفکر خود

که این چه مشی و مرامیست در دل آنها

نه مرگ می‌طلبند ونه بیم از آن دارند

تمام نیتشان هست علایق دنیا

کسی که پیرو نفس است وشهوت است وظلم

دلش بدست شیاطین بود شده اغوا

بسیط خاک به تاریکی شب است روزش

که می‌کند متجلی جمال خود یکتا

پدیده ای ز مدينه ظهور بنموده است

که هست جلوه ی موسی ولی امام رضا

الا اهالی دنیا ودین و ایمانی

بگوش دل شنوید گفته های مرا

یکیست راه خدا و دو تا نمی باشد

که راه غیر مپو ئید میرود به فنا

من آمدم که هدایت گر شما باشم

جدا شوید ز ظالم بود طریق وفا

من آمدم ز مدينه پیام آوردم

برایتان ز علی و ز حضرت زهرا س

هر آنکه همره من باشد او بهشتی هست

که هست وعده ی یکتا به وعده های ما

مرا رها مکنید حجت  خدا باشم

من آمدم که شوم یار و پشتبان شما

اثر نمود کلام امام دردلها

جدا شدند ز ظالم دانه دانه جدا

ولیک ظلم و ظالم شقاوتش سر کرد

که طرح و نقشه ی کشتن نموده اند اجرا

امام را که چو از کینه دعوتش کردند

به بزم جانی مأمون  وای وا اسفا

امام رفت پس از ساعتی برون آمد

به سر عبا وز دل ناله می کشید اما

تمام کائنات بهم ریخت از حالش

که یاد کرد  بناله به کوچه مادر را

ز کوچه تا ببر خانه زهر افشان شد

نشسته خسته شکسته رسید در مأوا

رخی به روي زمين  است گونه ای به سما

که بود یاد وذکرش به سیدالشهدا

نبود تشنه ولی تشنه ی محبت بود

ز زهر سوخت ننوشید آب یاد کرببلا

دو چشم او به در و انتظار در غوغا

رسید گوشه جگر جان چنان بر بابا

سری به دامن و جانانه ای به تصویر است

دلی به روي دلی بوده یا یا ابتا

پدر پدر بگرفت وپدر به جانان شد

دوباره تازه شده   داغ و یاد کرببلا

ولی به کرببلا ذکر یا پسر بگرفت

پدر به قد خمیده به آه ووا ویلا

صله ز دست جوادت به من بده از لطف

که جز خدا وشما کس ندارم ای آقا