اگر که شمع زبان شرر فشان دارد
اسارت من غمدیده هم بیان دارد
ز بهر تیر الم قامتم کمان گشته
شکایت از قد من زین جهت کمان دارد
به هر رگ دل من داغ یادگاری بست
اگر که شرح غمم سوز بیکران دارد
اگر که جوهر گفتن نباشد م لیکن
نشانه های تنم با تو ترجمان دارد
اگر سه ساله ی تو مانده کنج ویرانه
ولی ز هجر تو زین اربعین فغان دارد
به شیر خواره بگو از تراب بر خیزد
که میزبان بود او چونکه میهمان دارد
شب فراق گذشت و رسیده صبح وصال
ولیک قصه ی من عمر جاودان دارد