تا به کی از این و آن باید ضرر بر داشتن
یا که از شمع دلت با گریه زر بر داشتن
از ازل لالی ، چرا تکفیر خلقی می کنی
یاکلام سخت را با گوش کر بر داشتن
طوطی از حرف شمرده خوش کلامی برده است
می توان از جام لبهایت شکر بر داشتن
خود نمایی چمن ، از شبنم افتاده است
از سحر باید غرور چشم تر برداشتن
آبروی احتیاج خلق را دولت برد
از خجالت پیش هر معذور سر برداشتن
روز محنت منت از هر سو زبان درآورد
زان سبب آه از دل و سوز جگر بر داشتن
همچنان اسفند یکجاسوختن بایک صدا
بهر رفع چشم ، زخمه بیشتربر داشتن