از آسمان ابری دنیا قمر مپرس
از خفته ی ندامت شبها سحر مپرس
استیل طینت بشریت ز عشق کیست
اندیشه کن ز هر کس و ناکس خبر مپرس
ای غافل از عدالت و ای منزوی عقل
مفهوم عشق هرگز از این صد پدر مپرس
ام الوفای عشق یکی بود والسلام
از عصمت و شرافت و ایمان دگر مپرس
یک مرد در بساط جهان بود و هست و بس
شخص دگر نباشد از این بیشتر مپرس
دندان کرم خورده علاج اش کشیدن است
از روکش طلا و ز شرح دگر مپرس