منصور ! می کشد سر من را به دار ،بحث
کرده مرا چو موی عزیزان نزار ، بحث
آئینه را به کور مده عین ابلهی ست
با کور دل مشین ومکن بی شمار ، بحث
مقراض شان برید چو دیبای قلب ما
هرگز نمی کنیم ، به بی اختیار ، بحث
چون پسته وا مکن دهنت را به هر کجا
امروزه هیچ نیاید نیاید به کار ، بحث
با ما قلندرانه بیا قلدری مکن
با تو نمی کنیم.به دم ذوالفقار ، بحث