حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

حاج خلیل کاظمی

مداح اهل بیت

شاعر

غزل د

اشک ما سر چشمه ای از چشمه ی زمزم بود

نای ما سازش ز کوک غصه و ماتم بود

دست ما بر سينه هامان می خورد پیوسته باز

وا اناالمظلوم شور آدم و عالم بود

بسکه بار درد و داغ و ماتمش سنگین بود

 

قد گردون مطبق تا به محشر خم بود

با نم اشکی و با یک یا حسین در عمر خود

پاک از تقصیر خود دیگر بنی آدم بود

مادرش خرج عزایش را به من یکباره داد

خرج و دخلش دست آن مظلومه ی عالم بود

بر هزار ونهصد و شصت زخم زهرا گریه کرد

باز هم ماتم عزا ندبه مکرر کم بود

از طلوع صبح عاشورا  ،و ، تا روز حساب

با لب زینب رگ ببریده اش همدم بود