طاق وروان میکده از هم گسسته اند
بد مستی آنقدر شده خم ها شکسته اند
میخانه باز و سفره ی او جمع میشود
اما هنوز باده کشانش نشسته اند
تعطیل شد ضیافت سی روزه ی کریم
تا اطلاع ثانوی این فیض بسته اند
آنها که مست این می و میخانه نیستند
یک سال روز و شب ز غم وغصه خسته اند
ما روزه دار سفره ی خوان ولا يتيم
ما را ز خوب و زشت ببخشند و رسته اند
این صائمین که پاک و منزه ز روزه اند
تا عرش ذوالجلال به پرواز جسته اند
میخانه باز و سفره ی او باز تر بود
کی گفته تا ابد در میخانه بسته اند